توسط مرضیه خلقتی
| یکشنبه بیست و نهم آبان ۱۴۰۱ | 22:57
امشب که خبر درگذشت زن عموی مهربانم را شنیدم، بیاختیار پرتاب شدم به گذشته، من زن عمویم را زیاد ندیده بودم ولی هر بار دیدم جز آغوش، کلمات و نگاه مهربانش چیزی دیگری به یاد ندارم.
من معمولا آدم گذشته نیستم، یعنی اهل افسوس و فکر زیاد به آن نیستم ولی اگر به هر دلیلی مسیرم به گذشته بیفتد، آن وقت بیرون آمدن از سیلاب خاطرات گذشته سخت میشود.
قدیمترها آدم آینده بودم ؛ زیاد برنامه ریزی میکردم تا به هدفهای آینده برسم.
الان اما نمیدانم آدم چه زمانیام،..هیچ وقت، هیچ جا...
پ.ن
نوشته شده در شبی که دلتنگ بودم برای مادرم و زنعمویم و همه خوبان درگذشته...