امروز یعنی روز ارتباطات تصمیم گرفتم که یک پژوهشکده مستقل ارتباطات تاسیس کنم و حتما روی سردر آن بنویسم: لطفا بدون لبخند، انرژی و جدیت وارد نشوید. البته این جزء آرزوهای +40 ام است. جدا از این تصمیم مهم، همیشه به این فکر می کنم که مهمترین ویژگی یک پژوهشگر صبور بودن اوست و لبخند جلوه ای از صبر. انوقت پژوهشگران ما حتی در موقعیت های عادی هم نمی توانند لبخند بزنند چه رسد به موقعیت های دشوار پژوهشی. انگار فکر می کنند پژوهشگر باید عبوس و بداخلاق باشد یا با صدای گرفته و بافاصله های کهکشانی میان کلمات صحبت کند تا پژوهشش جدی گرفته شود...متاسفم ولی در پژوهشکده من از این خبرها نخواهد بود
خب فعلا از رویاپردازی بگذریم و به دنیای واقعی قدم بگذاریم...
امروز صبح سری به پژوهشکده فرهنگ، هنر و ارتباطات زدم؛ چند سخنرانی از اساتید و رونمایی از دو کتاب و دیدن یکی از دوستان قدیمی.
از میان سخنرانی ها مثل همیشه سخنان دکتر شکرخواه برای من جذاب تر بود. دکتر شکرخواه بحث خود را با الگوی لاسول آغاز کرد و تاکید کرد که این الگو هنوز هم کارکرد دارد و تعبیر «آلیاژ محکم» را برای آن به کار برد.
او گفت که سه عنصر فرمول یعنی «چه کسی»، «چه چیزی»، «به چه کسی» که به ترتیب در حوزه های تحقیقاتی کنترل پژوهی، تحلیل محتوا و تحقیقات مخاطبان دنبال می شوند هنوز هم سرجایشان هستند اما دو انقلاب در الگوی لاسول در کانال و تاثیرات رخ داده است.
او در انتهای سخنانش یک مثال عینی از تجربیاتش در دو اجلاس قبلی WSIS و دور جدید این اجلاس با عنوان WSIS+10 مطرح کرد و گفت که باید در اجلاس اخیر متن 4 سند ادغام می شد اما شیوه کار به این شکل شده بود که روی هر عبارتی که بر صفحه ظاهر می شد باید همان لحظه اظهارنظر می شد و فرصت دیگری برای فکر کردن نبود.
او تاکیدکرد: چون پرچم یک کشور در دستم بود، فشار زیادی وجود داشت.
شکرخواه گفت که ارتباطات سیاسی در این سالنها جنگی در پشت ادکلنها، کراواتها و ... است و هیچ فرقی با جنگ واقعی ندارد.
در پایان این بخش از پنل اگرچه زمانی برای پرسش و پاسخ درنظر گرفته نشده بود ولی یکی از حضار با طرح یکی دو سوال اظهارنظر جالبی کرد و گفت «در روز ارتباطات نباید ما مخاطب باشیم! چرا نباید زمانی برای سوال کردن و گفتگو وجود داشته باشد ارتباطات یعنی اینکه گفتگو کنیم». اگرچه مقصر نبود وقت کافی برای پرسش و پاسخ طبیعتا سخنرانان پنل نبودند و دکتر بیچرانلو سعی می کرد خیلی مودبانه این موضوع را توضیح دهد ولی در کل اظهارنظر ایشان هم در روز ارتباطات به دلمان نشست.
سخنرانهای دیگر این نشست دکترخانیکی، دکتر فاضلی، آقای خدادی مدیر عاملی ایرنا و دکتر دربیکی بودند که می توانید بخشهایی از این سخنرانی ها را در اینجا و اینجا بخوانید.
اما بخش مهم دیگر این نشست رونمایی از دو کتاب ارتباطات بود.
اولین کتاب «قدرت ارتباطات» نوشته مانوئل کاستلز بود که دکتر بصیریان پیش از رونمایی پیامی را که ساعت 1:30 بامداد از سوی کاستلز برایش ایمیل شده و خطاب به مخاطبان فارسی زبان بود خواند. در این پیام کاستلز این کتاب را «مهمترین اثر در مسیر پژوهشی» خود عنوان کرده بود. متن کامل پیام کاستلز را می توانید اینجا بخوانید. کتاب دیگر با عنوان «سیمای ایران و مستندهای تلویزیونی غرب» نوشته دکتر بیچرانلو بود.
البته من زیاد در جلسات رونمایی از کتابها شرکت نکرده ام ولی به نظرم اجرای مراسم کمی با بی سلیقگی همراه بود. در سالنی که زمین شیب ندارد کتاب را همان جلو ردیف اول می گذارند و احتمالا نایلون روی آن را بر می دارند. می گویم «احتمالا» چون من از ردیف پنجم تقریبا هیچ دیدی نسبت به ماجرا نداشتم. دوستان خوب پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات -که به تجربه می دانم انتقادپذیر هم هستید- کمی خوش سلیقگی هم بد نیست.
همایش روز ارتباطات هم تمام شد ولی روز ارتباطات برای من در این نقطه تمام نشد. دیدن یکی از دوستان خوب ورودی 81 ارتباطات دانشگاه تهران قطعا یکی از رویدادهای خاطره انگیز امروز بود به اضافه یک گزارش پژوهشی نسبتا سنگین در محل کارم که احتمالا تا فردا باید تحویلش بدهم البته سعی می کنم با لبخند، انرژی و جدیت باشد.
راستی روزمان مبارک...