برای من 94 سال سختِ خوبی بود.
شروع سال با یک پروژه باقی مانده از سال قبل بود. پژوهشی که یک نقطه عطف در زندگی علمیام تا الان بوده است. اولین باری که از روش کیفی استفاده کردم و احساس کردم چقدر نزدیکترم به فهم تفسیرگرایانه پدیدهها و موضوعات...
در گیرو دار اتمام این پروژه، نتایج دکترا آمد و بعد از فرایند مصاحبه و ...قبول شدم... اتفاقی که امسال برخلاف سالهای قبلتر، انتظارش را نداشتم. نگاهم در سالهای بعد از ارشد، نسبت به علم خیلی تغییر کرده است. هدفهایم مشخصتر و ایدهالهایم شفافتر شدهاند.
ترم یک، ظاهرا سختترین ترم بود. چیزی که دوستان سال بالایی میگفتند. برای من با یک شغل تمام وقت واقعا سخت بود. اما از آن سختیهایی که وقتی تمام میشود هیچ نشانهای از آن بر جا نمیماند. فقط میشود یک خاطره.
حالا ترم دو هستم. مثل همیشه وقت برای مطالعه و پژوهش کم و برای «تفکر» و «فهمیدن» کمتر است...
خداوندا در آغاز این بهار دعا میکنم، مرا در مسیر «آگاهی» قرار دهی و در این مسیر ثابت قدم بداری.
95 مبارک.