توسط مرضیه خلقتی
| چهارشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۸ | 21:38
چند نکته درباره فیلم تختی:
- راوی در آغاز فیلم به مخاطب می گوید که فیلم براساس تکه های پراکنده ای از واقعیت زندگی تختی که در دسترس فیلمساز بوده ساخته شده و یک روایت بی کم وکاست از واقعیت نیست. همین صداقت ابتدایی فیلم به تنهایی کافیست تا من آن را دوست داشته باشم و قابل احترام بدانم.
- فیلم تاکید می کند که آنچه تختی را تختی کرده، «نوع زندگی» اوست و نه «نوع مرگش». من از زندگی تختی بر پرده سینما دو چیز فراگرفتم: اول، پشتکار و دوم همدلی و مردمداری. این ویژگی هایی است که تختی هم در روزگار گمنامی، هم در روزهای اوج و هم درمیانه ی سختیها داشت.
- لحظههایی در فیلم هست که بغض راه گلو را میبندد. شاید برای «ایران و تنهاییش» و شاید برای پهلوانانِ سرشناسِ تنهاترش.
- تختی یک راز است. رازی سر به مهر. هم در واقعیت و هم بر پرده سینما. در فیلم ما تصویر تختی را از منظر مشاهدهگر بیرونی میبینیم، مسابقات، دوستان، کمکها، بزرگواریها، خانواده، محیط اجتماعی و علایق سیاسی اش ... اما ما هیچ راهی به درون تختی نمی یابیم. تنها نشانه هایی که ما را به احساس درونی او اندکی نزدیک میکند: سکوت، لبخند و نگاهی دوخته به زمین است. همین. شاید در ابتدا تصور شود که این نقطه ضعفی برای فیلم است اما به نظرم اینجا هم بهرام توکلی مسیر صادقانه تری را در پیش گرفته چرا که روایت درون آدمها (حتی اگر منابعی باشد برای دسترسی به آن) می تواند فیلم را شخصیتر، سلیقه ایتر و اندکی خیال پردازانه کند اما توکلی سعی کرده این روایت حساس را به بخش عینی تر واقعیت که اسنادی از آن موجود است و در دسترس کارگردان بوده محدود کند.
- وضعیت فیلم در گیشه، تنهایی و انزواست؛ مثل خود تختی که در اوج شهرت و در میانه دوستان و طرفدارانش تنهاست. این تنهایی پس از مرگ تختی هم ادامه دارد و به راستی ما بیش از زندگی به راز مرگ او و حواشی زندگیش توجه کردیم... این اعداد تنها بخشی از واقعیت این تنهایی را بیان میکند: رحمان 1400 مبلغ 22 میلیارد تومان، متری شیش و نیم 16 میلیارد تومان و تختی 1.1 میلیارد تومان (آمار فروش فیلم ها در هفته چهارم اکران).