چطور میتوان از شیوه نقد باختین در متون رسانهای بهره برد؟ این سوالی است که دوست دارم راجع به آن فکر کنم و احتمالا تا آخرین جلسه حلقه باختین (در دانشکده علوم اجتماعی) هم به آن فکر خواهم کرد. در حال حاضر، تصور میکنم نمیتوان مثلا در یک متن خبری از شیوه نقد باختین استفاده کرد. یعنی سعی کنیم از درون متن به بیرون آن برویم. اصلا برایم درون و بیرون متن رسانهای قابل فهم نیست. چون مثلا خبر به عنوان یک متن رسانه ای مهم، اساسا چیزی در درون خود ندارد. تمام هم و غم یک خبر ارجاع دادن به چیزی بیرون خودش است و شاید به همین دلیل است که "شیوه نگارش مطبوعات" ساده ترین شیوه نگارش است همان که خالی از هر نوع استعاره ادبی، صفت و عنصر زیبا شناختی است تا مخاطب عام هم آن را درک کند... البته باختین هم (تا جایی که من میدانم) ادعایی در این زمینه نداشته. باختین رمان را برای نقد خود انتخاب میکند و همه توجه خود را معطوف به آن میکند اما "چرا رمان؟"
در دومین جلسه حلقه باختین مان در روز شنبه، برای یافتن پاسخ این سوال تفاوتهای رمان را با سایر انواع ادبی مرور کردیم:
1- رمان یک فرم ناقص است. به این معنی که مثلا وقتی از شما پرسیده شود غزل چیست؟ میتوانید به تعداد بیتها، محتوای خاص، شکل قرار گرفتن ردیفها و قافیهها اشاره کنید اما وقتی از شما بپرسند رمان چیست؟ احتمال به هر عنصری که اشاره کنید میتوان رمانهایی را یافت که با وجود نداشتن آن عنصر هنوز هم رمان محسوب میشوتد. رمان فرم و قالبی مشابه انواع ادبی دیگر ندارد. رمان یک فرم ناقص است که به لحاظ فرم هنوز به انتها نرسیده. در حال تغییر است و هنوز مشخصههای بوطیقایی آن مشخص نشده است.
2- زبان رمان مکتوب است. رمان برخلاف سایر انواع ادبی قبل از نوشتار وجود نداشته است.
3- رمان فاقد قانون است. (اشاره به همان مورد اول)
بوطیقای ارسطو بهترین مرجع نظریهپردازی ادبی فرمهای تمام شده است. تمام فرمهای ادبی عصر ارسطو در بوطیقای او مورد اشاره قرار گرفته اما هجویات و هزلیات در آن نیامده. دلیل آن این است که بوطیقای ارسطو بر اساس وحدت یعنی فرم تمام شده است. فرمی که از نظر تاریخی به قالب بدل شده است و به دلیل اینکه هجویات به اتمام نمیرسند و موضوعشان خود ادبیات بوده و با جهان بیرون ارتباط پیدا نمیکردند ارسطو انها را در کتاب خود ذکر نمیکند. باختین رمان را مثل این هجوها میدانست.
بحث دیگری که در جلسه شنبه مطرح شد پیرامون تفاوت دو فرم ادبی روایی "رمان" و "حماسه" از منظر باختین بود. این تفاوتها عبارتند از:
1-بحث بر سر گذشته. در حماسه گذشته مطلق وجود دارد یعنی گذشتهای که ماجراهای آن تماما به پایان رسیده است اما در رمان گذشته نسبی مطرح است رمان پس از نویسنده هم ادامه می یابد.
2- وابستگی به سنت ملی. حماسه به سنت ملی وابسته است. باختین میخواهد با مطرح کردن این موضوع حماسه را در مقابل رمان که در آن تجربه فردی رمان نویس مطرح است قرار دهد.
3- واقعیت معاصر. حماسه منفک از واقعیت معاصر است بر خلاف اینکه رمان در واقعیت معاصر حضور دارد و زمان رمان، میتواند گذشته، حال و آینده باشد. فکر کردن به زمان حال همواره در تاریخ ادبیات وجود داشته اما تا قبل رمان مخصوص ژانرهای پست ادبی بوده است. در واقع این عوام الناس بی خیال بودند که از زمان حال سخن می گفتند و ادبیات تمسخر آمیز، هجویه ها و تقلیدهایی به کار میبردند که موضوعشان دست انداختن ادبیات جدی است. باختین معتقد است: اولین نقطه تلاقی ادبیات جدی و تمسخر آمیز مکالمات افلاطون است. او مطرح میکند که استراتژی حرف زدن سقراط (شخصیت کتابهای افلاطون) راجع به مسایل مهم طعنه زدن و دست انداختن طرف مقابل است یعنی اخلاق عوام الناس، همان که نیچه به آن حمله میکند.
یک نکته مهم:
1- مباحث مربوط به باختین در این پست خلاصهای از سخنان امیر احمدی آریان استاد حلقه باختین است. او در پایان تمام کتابهای داستایوفسکی را برای مطالعه و آشنایی با شیوه نقد باختین معرفی کرد اما برای نقد کلاس که قرار است در دو جلسه آخر برگزار شود خواندن کتاب "شیاطین" داستایوفسکی را توصیه کرد.
گزارش جلسه اول را اینجا بخوانید.