درباره يکی از خصايص فضای مجازی
تحقق آرمانهاي آموزش سنتي در فضاي مجازی
آموزش مقوله اي است كه در جهان واقعي و فضاي مجازي وجود دارد اما قابليتهايي همچون تعاملي و هايبرتكست بودن فضاي مجازي سبب شده است كه آموزش در اين فضا دگرگون شود. سوال اين مقاله اين است كه چه تفاوتهايي ميان آموزش سنتي و آموزش مجازي وجود دارد؟ و آيا دگرگوني موجود مي تواند آرمانهاي آموزش سنتي همجون تقويت قدرت فهم و استدلال را تحقق بخشد؟
تعاملي بودن در فضاي مجازي كه مبتني بر ديجيتالي بودن آن است به معني فراهم شدن امكان تصرف بيشتر در هر دوسوي ارتباط و افزايش امكان كنترل و عمل ارادي مي باشد. اين قابليت در زمينه آموزش دگرگونيهاي فراواني ايجاد كرده است. يكي از اين دگرگونيها اين است كه كاربر فعال است و به صورت تعاملي با توليد رسانه اي ارتباط برقرار مي كند لذا يادگيري حالتي فعال دارد. ممكن است در يك كلاس درس فرد تمركز كمي داشته باشد ولي در مقابل يك كامبيوتر نمي توان اينگونه رفتار كرد. ماشين نياز به دستكاريهاي دارد كه حداقلي از توجه را مي طلبد برخلاف كلاس درس كه معمولا استاد متكلم وحده است در اين فضا حضور فعال دانشجو هنگام يادگيري الزامي است.
دومين ويزگی آن است كه هر اشتباه شاگرد در طول تمرين فورا يادآوري و اصلاح مي شود و در مقابل يادآوري اشتباهات نمي توان به توجيه دست زد.
در اين فضا امكان سوال كردن به راحتي فراهم مي شود و برخلاف آموزش در جهان واقعي كه محصلين به دلايل مختلفي از جمله تعداد زياد دانشجو، وقت كم، بي حوصلگی استاد يا عدم آمادگي در پاسخگويي يا دلايل رواني همچون اضطراب و ترس از تحقير و تمسخر به طرح پرسش نمی پردازند كه در فضاي مجازي اين عوامل منع كننده وجود ندارد و فرد (از طريق ايميل) يا سيستم پاسخگوي فرد خواهند بود.
يكي ديگر از مسايل آموزش سنتي اين است كه افرادي كه در يك كلاس هستند يكسان در نظر گرفته مي شوند در حاليكه قدرت يادگيري افراد با يكديگر متفاوت و طول زمان يادگيري، قدرت تحليل، حافطه و توانايي آنها طيف متنوعي را در برمي گيرد كه آموزش يكسان به همه آنها ظلم محسوب مي شود اما در فضاي مجازي هر كس ميتواند برحسب ميزان استعداد و توان يادگيري خود كار كند.
نحوه آموزش در اين فضا به گونه اي است كه جذابيت آن از كلاسهاي سنتي بيشتر است يكي از دلايل آن چند رسانه اي بودن اين فضا است كه امكان استفاده از صوت، تصوير، انيميشن، متن و ... را به طور همزمان ارايه مي دهد.
يكي ديگر از قابليتهاي آموزش در فضاي مجازي تسهيل دسترسي به آن است كه فاصله ميان آموزش گيرنده و محل آموزش حذف مي شود و حضور در مكان خاصي الزامي نيست و امكان استفاده از خدمات آموزشي را در هرجايي فراهم ميكند. اين مسئله سبب مي شود امكان افزايش تعداد آموزش گيران و در عين حال عدم افزايش تعداد مربيان فراهم شود و هزينه هاي مراكز آموزشی در جهان واقعي كاهش مي يابد.
از طرفي آموزش با انعطاف تر و فردي تر مبتني بر تعامل بيشتر امكانپذير ميشود. در فضاي مجازي فرد هر وقت كه واقعا مي خواهد ياد بگيرد به تعلم مي پردازد و آموزش او مفيد است نه خسته كننده و اجباري. از نظر زماني آموزش مجازي تابع زمانبندي خاصي نيست و دانشجو مي تواند آن را هماهنگ با شيوه زندگي خود تعيين نمايد. مواد درسي آموزشي نيز برحسب نياز و علايق دانشجو انتخاب مي شود و برنامه مشترك و اجباري براي همه وجود ندارد و آهنگ يادگيري هركس متفاوت از ديگري است يعني افراد برحسب قدرت ذهني، سابقه آموزشي و ويزگيهاي فردي خود مي توانند در يادگيري درسها پيش بروند.
مسئله ديگر حذف و كاهش موانع گوناگون روانشناختي است كه حضور در كلاس براي برخي دانشجويان احساس اضطراب و ترس از تحقير شدن و... را فراهم ميكند. ويزگي ديگر وارد كردن آموزش مداوم در عرصه كار و زندگي است و فرد ميتواند در هر شغلي كه هست آموزش هاي خود را روزامد كند كه اين يك نياز اساسي براي افراد در شاغل مختلف محسوب مي شود و حتي موسسات و شركتها فرصتهايي ويژه براي اين كار به برسنل خود اعطا مي كردند درحالي كه اكنون اين امكان براي همه فراهم شده است.
مسئله مهم ديگر از بين بردن حدود اعتباري و قراردادي دنياي ماست. اينكه ما در جهان براساس رفتن به دانشگاه، نام دانشگاه، نوع مدرك و نمره اعتبار دانش افراد را مي سنجيم. درفضاي مجازي اين ويژگيها رنگ مي بازد. چرا كه آنجا هر كس تنها براساس قدرت يادگيري و علاقه و تلاش خود ميتواند ياد بگيرد و جلو برود و هيچ مانع و محدوديت ديگري در مقابل او وجود ندارد.
به نظر من اين مسئله خود ميتواند آرمان آموزش سنتي را در فضاي مجازي تحقق بخشد. در آموزش سنتي ما همواره تاكيد بر فهميدن، تحليل و يادگرفتن عميق و طرح سوال درست ميکنيم در حاليكه عملا كمتر اين اتفاق مي افتد و تكيه بر حافظه و نمره دو ملاك اصلي ما در ارزيابي دانشجويان است اما به دليل هايبرتكست بودن فضاي مجازي عملا عنصر حافظه كمرنگ مي شود چون امكان دسترسي به تمام داده ها براي همه افراد ميسر مي شود و ديگر محفوظات اوليه به شخص كمكي نمي كند. در فضاي مجازي فرد بايد با داده ها كار كند آنها را بپردازد، به دنبال تحليل و راه حل باشد و اين به معني فهميدن و دانايي است. حتي در مورد تحقيق هم در فضاي مجازي اصولا تحقيق كتابخانه اي ديگر چندان ارزشي نخواهد داشت چرا كه همه به راحتي با اتصال به كتابخانه ها و متون فراوان در دسترس امكان اين كار را دارند و وقت و هزينه چنداني نمي طلبد و در عوض تحقيقات ميداني با ارايه رويكردهاي جديد و خلاقيت در اين فضا اهميت مي يابد.