نکاتی از یک همایش برفی
هتل برف وسط پیست اسکی آبعلی است. در این فضای سپید سپید، سه شنبه این هفته نخستین همایش گردشگری آبعلی برگزار شد. من دیر خبردار شدم اما از آنجایی که تب مقاله دادن به کنفرانسها بین بچهها بالا گرفته گفتیم بالاخره ما هم مقالهای دست و پا کنیم.
از ارایه مقاله که بگذریم چیزی که الان از آن همایش برفی برایم باقی مانده و هنوز به آن فکر میکنم این چند نکته است:
اول اینکه دعوت از "مقامات"، "متخصصان" و "مردم" در یک همایش، باعث میشود که هم سخنرانها کمی گیج و سردرگم شوند و ندانند نحوه ارایه شان در چه سطحی و برای چه مخاطبی باشد و هم مخاطبان که از گروهها و اقشار مختلف هستند بیشتر خسته میشوند چون هر کدام بسته به سطح دانش و تجربه خود از یکی از سخنرانیها بیشتر و از بقیه کمتر استفاده میکنند و چه بسا برخی از موضوعات را اصلا متوجه نشوند.
دوم اینکه فقط وقتی به عنوان یک دانشجو یا یک استاد دانشگاه در همایشی حضور داری میتوانی انتقاداتت را صریحا مطرح کنی. تمام کسانی که یک رشته ارتباط ولو اندک با یک سازمان یا وزارتخانه دیگر دارند هنگام انتقاد به قول معروف دست و دلشان می لرزد.
سوم اینکه همه ما اهل حرفیم نه عمل. اهل زیاده گویی هستیم نه ایجاز. آن روز فهمیدم که ایجاز چه هنر بزرگیست و متاسفانه ما هر روز از آن دورتر می شویم.
در جامعه، تاکسی، خانه، محل کار و دانشگاه ما هر روز هزاران کلمه بر زبان میاریم اما دریغ از اینکه ده کلمه از صد کلمهای که دیگران میگویند را بشنویم و دریغ از اینکه به یکی از آن ده مورد عمل کنیم. همه نظم و وقتشناسی را ستایش میکنیم اما در عمل همهمان دقیقه نودی هستیم (نمونه بارز این مورد خودم هستم). همه قانونمندی غربیها را تحسین میکنیم اما اکثرمان هنوز عادت نکردهایم که حتی کمربندمان را هنگام رانندگی ببندیم. همه از نقش رسانههای جدید در جهان امروز میگوییم اما در عمل نه تنها از عهده مدیریت یک پرتال ساده بر نمیایم که حتی نمونههای موفق خارجی مثلا شبکه های اجتماعی موفق را عامل دست دشمنان تلقی میکنیم. همه میدانیم چاپلوسی و تملقگویی بد است اما همهمان به شدت چاپلوسایم به نحوی که هنگام یک سپاسگزاری واقعی واژه صادقانه ای برای بیان احساس مان پیدا نمی کنیم و ... این رشته سر دراز دارد.