دارم کتاب «پرنده به پرنده» نوشته آن لاموت را می خوانم و هنوز کتاب را تمام نکرده ام اما دیروز دو نکته در کتاب خواندم که کمکم کرد نوشته ای را که مدتی دستم بود و نمی توانستم تمامش کنم بالاخره تمام کنم.
البته شاید این دو نکته برای آدمهای کمالگرا بیشتر به کار بیاید.

آن لاموت به دو نکته اشاره می کند:
پیش نویس های افتضاح ابتدایی
نکته اول که می تواند موجب شود شروع نوشتن ساده تر شود این است که به خودمان بگوییم فقط می خواهم شروع کنم به نوشتن و می دانم که متنی وحشتناک، خسته کننده و طولانی و به عبارتی افتضاح خواهد بود (که البته هیچکس قرار نیست آن را ببیند). لاموت به این نسخه از نوشته که اولین نسخه هم هست می گوید: پیش نویس افتضاح ابتدایی.
«تقریبا هر نوشته خوبی با تلاشهای وحشتناک ابتدایی شروع می شود. شما باید جایی کار را شروع کنید . با آوردن چیزی، هر چیز روی کاغذ شروع کنید. یکی از دوستانم می گوید پیش نویس اول پیش نویس همینطوری است. شما فقط آن را همین طوری روی کاغذ می آورید.
پیش نویس دوم اما پیش نویس حسابی است شما به حسابش می رسید و درستش می کنید.
و بعد نوبت به پیش نویس سوم ، پیش نویس دندانی می رسد جایی که شما تک تک دندان ها را معاینه می کنید تا ببینید وضعشان چطور است.»
کمال گرایی
نکته دوم کمال گرایی است. کمال گرایی به معنی داشتن معیارها و خواستههای سطح بالایی است که فرد عملا قادر به انجام آنها نیست و به همین دلیل کار موردنظرش را (که اینجا نوشتن است) مدام به تعویق می اندازد. کمال گرایی موجب اهمال کاری و اهمال کاری موجب اضطراب زیاد می شود.
لاموت می گوید باید بر این کمال گرایی غلبه کنیم تا بتوانید آن پیش نویس افتضاح اولیه را بنویسیم. البته کنار گذاشتن ویژگی کمال گرایی سخت است در کتاب هم نکته خاصی گفته نمی شود ولی به نظرم همین که بدانیم قرار نیست متن افتضاح اولیه را کسی ببیند و قضاوت کند یک گام مثبت برای غلبه بر کمال گرایی است.
«کمال گرایی صدای سرکوبگر است، دشمن مردم است. کمال گرایی شما را در همه عمرتان منقبض و معذب نگاه خواهد داشت و این مهمترین مانع بین شما و یک پیش نویس ابتدایی است»
«کمال گرایی کار نوشتن شما را نابود خواهد کرد، قوه ابداع و روح بازیگوشی و نیروی حیاتی شما را مسدود خواهد نمود.»
«باری، جان کلام آن است که اگر دلتان می خواهد بنویسید، باید دست به کار شوید، اما اگر از همان ابتدا کوششی در جهت غلبه بر کمال گرایی تان نکنید احتمالا نخواهید توانست خیلی دور بروید»
«خراب کاری ها دوست حقیقی هنرمند هستند»
من نسخه نشر بیدگل ترجمه مهدی زاده را دارم می خوانم . ولی تصویر اصلی این مطلب در واقع عکس روی جلد این کتاب از نشر سمام است.
به روز رسانی در تاریخ 25 آبان :
نگران شخصیتهای داستان باشید نه طرح
در ادامه مطالعه کتاب «پرنده به پرنده» نوشته آن لاموت که نکاتی برای نوشتن را آموزش میدهد رسیدم به طرح داستان.
نکته جالب این بخش تاکید نویسنده بر «شخصیت» است. آن لاموت بیان میکند که طرح از دل شخصیت رشد میکند و بیرون میآید، در واقع خود شخصیت شکل دهنده طرح است نه اینکه شما از بیرون اول طرحی خیالی تدوین کنید و بعد شخصیتهایتان را در آن بچینید.
آن لاموت: «حرف من آن است که نگران طرح نباشید. نگران شخصیتها باشید»
پیشنهاد او این است که به شخصیتهای داستانمان فکر کنیم. به خواستههایشان، به ترسهایشان به اینکه در موقعیتهای مختلف ممکن است چگونه عمل کنند؟ چه بگویند؟ چه احساسی داشته باشند؟
در واقع بعد از خلق شخصیت این ما هستیم که به عنوان نویسنده باید وارد زندگی شخصیتهای داستان شویم و مدام بپرسیم که الان چه اتفاقی برای او میافتد؟
«آنچه را که هر شخصیت بیش از همه، بیش از هر چیز دیگر در جهان به آن اهمیت میدهد، پیدا کنید. آنگاه خود به خود موضوع خطیری که پایش در میان است یا آنچه را که مایه دل نگرانی است کشف میکنید.»
این بخش از کتاب را که خواندم به برخی داستانها فکر کردم و اینکه چطور این نکته در مورد آنها صادق است. مثلا به این فکر کردم که در داستان شبهای روشن داستایوفسکی که اخیرا راجع به آن نوشتم. اگر شخصیت پسر داستان یک فرد رویاپرداز نبود و دوستدار این نبود که با یک دختر صحبت کند، آن روزی که از خیابان رد شد و حال بد یک دختر (ناستنکا) را دید اصلا سر صحبت را باز نمیکرد و اتفاقات بعدی نمیافتاد و طرح داستانی هم نبود ولی چنین شخصیتی در چنین موقعیتی نمیتوانست بیتفاوت باشد پس در واقع ویژگیهای شخصیت بود که منجر به کنش و توسعه این طرح داستان شد.
بهطورکلی تأکید آن لاموت این است که به شخصیتهایتان اجازه دهید که زندگی کنند، با هم ارتباط برقرار کنند و خودشان اقدامات و کنشهایی را شکل دهند. گویی شخصیتها بعد خلق شدن توسط نویسنده، دیگر زندهاند و خودشان تصمیم میگیرند و عمل میکنند و ما باید دنبالشان برویم.